هدف از تلاشهای انسان در زندگی چیست؟!
فهرست مطالب
- 1 آنچه در این مقاله می خوانیم …
- 2 هدف از تلاشهای انسان در زندگی
- 3 رمز و راز حیات انسان
- 4 پارامترهای جبری حیات
- 5 حکمت بی نظیر در جهان
- 6 نیازهای فطری و انگیزه های بشر
- 7 تغییر مراحل رشد و تکامل انسان
- 8 نیازهای احساسی و عاطفی در مسیر تکامل
- 9 انسانهای کمال یافته و نیازهای ویژه
- 10 شادمانی و هدف نهایی تلاش ها
- 11 شادمانی مستمر و غیرشرطی
- 12 ماهیت شادمانی در زندگی انسان
- 13 رسیدن به شادمانی مستمر غیرشرطی
- 14 سخن پایانی
- 15 عضو خبرنامه شوید
- 16 برای اطلاع از جدیدترن مقالات و کتابهای منتشر شده بر روی سایت ایمیل خود را وارد کنید.
آنچه در این مقاله می خوانیم …
هدف از تلاشهای انسان در زندگی، همواره یکی از بنیادیترین پرسشهایی بوده است که ذهن انسان را به خود مشغول داشته است. این پرسش با مباحث عمیق فلسفی، علمی و روانشناختی پیوند خورده و پاسخ به آن نیازمند تأمل و بررسی دقیق درباره ماهیت وجودی انسان و جایگاه او در جهان است. در این مقاله، تلاش میشود تا به بررسی جنبههای مختلفی از این پرسش پرداخته شود و به درک بهتری از اهداف و انگیزههای تلاشهای انسان در مسیر زندگی دست یافت.
هدف از تلاشهای انسان در زندگی
یافتن پاسخ مناسب برای این پرسش، یعنی هدف از تلاش های انسان در زندگی، نیازمند تأمل درباره خلقت انسان بر روی این کرهخاکی است. هدفی که به نظر میرسد انسان، زندگی خود را برای رسیدن به آن صرف میکند.
رمز و راز حیات انسان
برکسی پوشیده نیست، که حیات ما در دنیا با رمز و راز شگفت انگیزی همراه است. به زبان ساده، درک این که ما انسانها برای چه منظوری در این دنیا هستیم و هدف از خلقت کائنات و انسان چیست، امری بسیار دشوار است. ولی آنچه با نیروی ادراک کنونی ما قابل فهم است، این است که هدف هرچه باشد، ما انسانها به منابع زیادی دسترسی داریم که وجود آنها برای ادامه حیات لازم است، حیاتی که پیچیدگی و نظم آن قرنها است که دانشمندان را به تفکر واداشته است و هنوز هم نتوانستهاند آن را به درستی توضیح دهند.
پارامترهای جبری حیات
پدیدآورنده نیروی حیاتی، پارامترهای جبری معینی برای آن قرار داده است. این پارامترها برای زندگی لازم بوده و سرپیچی از آنها به از بین رفتن زندگی میانجامد. برای نمونه، دمای بدن ما باید 37 درجه باشد، میزان pH خون ما باید در محدوده 7/2 باشد، ما برای زندگی به وجود اکسیژن نیازمندیم، آب، غذا و انرژی، بخش جدایی ناپذیر زندگی به حساب میآیند. همه این عوامل با نظم هوشمندانهای درکنار هم قرار دارند تا تمامیت انسان و حیات او تضمین گردد.
حکمت بی نظیر در جهان
به نظر میرسد با وجود همهیِ این محدودیتها، برپا دارنده جهان، همواره از روی حکمت بینظیر خود، حجم گستردهای از امکانات را درجهت حفظ و تدوام حیات موجودات زنده در نظر گرفته است و هر موجود زندهای فراخور هوشمندی ذاتی و یا دریافتی خود، از این امکانات بهره برده و در برهمکنشهای جهان اثر میگذارد.
نیازهای فطری و انگیزه های بشر
به منظور حفظ پارامترهای حیاتی، نیازهای فطری در وجود ما شکل گرفته است که برآورده کردن آنها، نه تنها پاسخ مناسبی به آن نیازهاست، بلکه انگیزهای برای تلاش ما میشود. در گامهای نخستین زندگی، زبان غرایز به صورت ذاتی، نیازهای ما را برای ادامه حیات بازگو میکنند و به این ترتیب آنها را میتوان بهانههای اولیه برای حیات در نظر گرفت. ما برای رفع گرسنگی، تشنگی، آسایش و رفاه جسمی خود تلاش میکنیم. همه این تلاشها برای برآورده کردن آن نیازهای فطری و بنیادین است که به نوعی درجهت پاسداری از پارامترهای حیاتی در نظر گرفته شده اند و انگیزه اولیه برای تلاش بشر به حساب میآیند.
تغییر مراحل رشد و تکامل انسان
بررسی رفتار انسانها و همچنین دلایل تلاش آنها در زندگی، نشان میدهد که متناسب با مراحل رشد و تکامل در زمینههای گوناگون، جنبههای دیگری از نیازها که همان نیازهای والاتر میباشند، در ضمیر او نمایان میگردد. همزمان با این تغییر در سطح نیازها، توانایی درک و تشخیص نیز در او رشد میکند و متناسب با این روند شناختی، گرانیگاه (مرکز ثقل( Centre of Gravity)) آن نیازها، هدف و انگیزه تلاش بشر در زندگی نیز تغییر مییابد.
زمانی که گرانیگاه نیازها بر روی سطح جسمی متمرکز شده است، هدف از تلاشهای ما برطرف کردن نیازهای حیاتی همچون تامین آب، غذا، پوشاک، رفاه و آسایش جسمی است.
نیازهای احساسی و عاطفی در مسیر تکامل
در ادامه ی سیر تکاملی رشد بشر ، این گرانیگاه در سطح احساسی/عاطفی متمرکز میشود به گونهایی که حس زیبایی شناختی در ما شکل میگیرد و میتوانیم زیباییهای این جهان را درک کنیم و نیازهایی چون دوست داشتن و دوست داشته شدن و لذتهای احساسی به عنوان نیازهای بنیادین پدیدار میگردند.
در ادامه این سیر، جنبهی ذهنی و توانایی اندیشیدن به اوج شکوفایی خود میرسد و درپی آن، نیازهای والاتر که در سطح ذهنی متمرکز شدهاند، آشکار میشوند. در این مرحله است که میل به درک کردن، فهمیدن و رشد آگاهی که لازمهی سیر تکامل بشر است در او نمایان میشود. در این گامها است که به سبب رشد ذهنی، محوریت غرایز فطری کمرنگ شده و جای خود را به نیازها و توانمندیهای نوین ذهنی میدهد.
به این ترتیب گونهای از نیازهای غیر فطری و به دیگر سخن، نیازهای اکتسابی در او شکل میگیرد، نیازهایی چون داشتن قدرت، مالکیت، دارایی، شهرت، مقام، پول و… . این غرایز ممکن است در آینده جایگزین نیازهای مهم و اساسی شوند و اهدافی نیرومندتر برای تلاش ما را به وجود آورند. به بیان دیگر، نیازها، همچون بذرهایی در وجود ما هستند که هریک در زمانی خاص نمایان شده، رشد میکنند و انگیزه و هدفی برای زندگی میشوند.
انسانهای کمال یافته و نیازهای ویژه
بررسی زندگی انسانهای کمال یافته، به ما نشان میدهد که آنها در ساحتی ویژه از تکامل قرار گرفتهاند و نیازهای آنها با افراد عادی متفاوت است.
به دیگر سخن، نیازهای آنها ورای نیازمندی های عادی است، به گونهایی که برخی از آنها در راستای تجلی نیاز فطری فهمیدن و دانستن، گویا به دنبال از میان برداشتن حصارهای ادراک هستند، مایلند آزادانه در ناشناختهها گام نهند و غرایز نخستین و حتی خواستههای به ظاهر رشد یافتهی دیگران، برای آنها جاذبهای ندارد؛ آنها به دنبال کشف معمای هستی هستند. به دیگر سخن، آنچه در مراحل بالای رشد برای آنها انگیزه میشود، میل به گسستن محدودیتهای فطری آفرینش است، به طوری که برای رسیدن به آن، کوشش میکنند تا قدرت ادراک خود را به فراتر از آن چه تاکنون داشته اند، ارتقاء دهند.
شادمانی و هدف نهایی تلاش ها
به عنوان یک قاعده کلی، هرگاه انسان بتواند به خواستهی خود که برخاسته از یک نیاز است، پاسخ مناسبی دهد، آن را به صورت احساس خشنودی و یا شادمانی تجربه خواهد کرد و برعکس چنانچه در رسیدن به آن ناکام بماند، احساس عدم خشنودی و یا ناشادی، نگرانی و حتی یأس خواهد کرد.
بر این اساس، صرف نظر از این که در چه مرحلهایی از رشد قرار داریم و این که نیاز ما در آن مرحله بر چه چیزی متمرکز شده است، برای تجربهیِ احساس خشنودی و شادمانی تلاش میکنیم، تا به خواسته خود برسیم. به دیگر سخن، احساس خشنودی نتیجه رسیدن به خواستههای بشر است. از آن جا که نیازهای بشر همگی مشروط است و تحت تاثیر عوامل بیشماری قرار دارد، همواره رضایتمندی و احساس شادمانی بشر نیز مشروط است.
شادمانی مستمر و غیرشرطی
پروفسور ویتولکاس (Prof. George Vithoulkas) در کتاب ارزشمند علم هومیوپاتی (The Science of Homeopathy)، هدف همه تلاشهای انسان را شادمانی مستمر غیرشرطی عنوان نموده است. با توجه به آنچه ما از ماهیت نیازهای بشر میدانیم دست یافتن به چنین شادمانی و سروری ناممکن است، چرا که شادمانی مستمر غیرشرطی تنها زمانی به دست می آید که مشروط نباشد و تنها وقتی مشروط نخواهد بود که خواسته و نیازی وجود نداشته باشد.
ماهیت شادمانی در زندگی انسان
با توجه به گفتار بالا، درک و تجربه چنین شادمانی وسروری امکان پذیر نیست مگر آن که به این حقیقت باور داشته باشیم که یکی دیگر از امکانات فطری که به نظر میرسد بخشی از میراث بشری باشد، عنصری به نام شادمانی است. این عنصر باید اصالت ذاتی داشته باشد و هستی آن نامشروط باشد.
در واقع احساس شادمانی که بیشتر انسانها تجربه میکنند کم و بیش همگی مشروط به رسیدن به خواستهها هستند، حال آن که لازمه شادمانی نامشروط آن است که هستی ذاتی داشته باشد. چنین سروری همواره با ما همراه است و اگر آن را تجربه نمیکنیم تنها به این دلیل است که مانعی برای بروز آن وجود دارد به گونهایی که آن را نادیده در نظر میگیریم.
رسیدن به شادمانی مستمر غیرشرطی
هنگامی که در مراحل نخستین تکامل هستیم، هدف ما از زندگی تنها رسیدن به خواستههای مشروط است. آرزوها و خواستههای بشر، انبوهی از ایدهها و انگیزهها و تلاشهایی را رقم میزند که همهی آنها، راهبندی برای درک درست از شادمانی مستمر نامشروط هستند.
بنابراین، رسیدن به شادمانی مستمر غیرشرطی، مستلزم تهی شدن از امیال و آرزوهاست و لازمهی آن، رسیدن به مرتبهی والای تکامل است و به نظر میرسد این گام از تکامل و هوشیاری، تنها در سایهی تجربهی بالاترین کیفیت سلامتی به دست میآید. چنین کیفیتی از سلامتی تنها زمانی که همهی ابعاد وجودی ما در یک هماهنگی بینظیر قرار گرفته باشند، تجربه خواهد شد. در شرایط کنونی و با توجه به این حقیقت که سلامتی گوهر کمیابی است، به نظر میرسد فاصله زیادی با تجربهی شادمانی مستمر نامشروط داشته باشیم.
به عنوان نتیجهی کلی، برطرف ساختن نیازهای بشر، انگیزه و هدفی برای تلاشهای او در زندگی است. رسیدن به هر یک از خواستهها، احساس رضایتمندی و شادمانی را ایجاد میکند که هدف پنهان تلاش بیشتر انسانها است.
سخن پایانی
در نهایت، میتوان نتیجه گرفت که تلاشهای بشر در زندگی تحت تأثیر نیازهای متنوع و متغیری است که با مراحل رشد و تکامل او تغییر میکنند. از نیازهای اولیه فیزیولوژیکی گرفته تا نیازهای پیچیدهتر عاطفی، ذهنی و معنوی، هر یک از این نیازها انگیزهای برای پیشرفت و تلاش انسان فراهم میآورند.
اما هدف نهایی و پنهان تمام این تلاشها رسیدن به رضایتمندی و شادمانی است. با این حال، شادمانی پایدار و غیرشرطی تنها زمانی ممکن است که انسان از امیال و آرزوهای مشروط خود فراتر رود و به سطح بالاتری از تکامل و هوشیاری دست یابد. درک و تحقق چنین شادمانی، وابسته به هماهنگی کامل تمامی ابعاد وجودی انسان است که در سایه بالاترین کیفیت سلامتی و آرامش درونی به دست میآید. بنابراین، تلاش برای برآورده ساختن نیازهای مختلف در طول زندگی، نه تنها به حفظ و ادامه حیات کمک میکند، بلکه مسیر رسیدن به شادمانی پایدار و عمیق را نیز هموار میسازد.
یک نظر
به قول شوپنهاور اگه حتی به چیزی که بخوای هم برسی با گذشت زمان ازش خسته میشی و بدنبال اون، به یک (نیاز) دیگه نیاز پیدا میکنی و این روند نامحدود هرگز به ما اجازه شاد شدن رو نمیده چون ما ادما یا هر موجود زنده دیگه ای هرچی هم که بخوایم بازم کمه ما هرگز سیر نمیشیم اینو میتونی تو همون نیاز فطری ببینی که هر چی بخوری و بنوشی بعد گذر زمان بازم میوفتی دنبالش تا تورو زنده نگه داره وفقط مدت خیلی کوتاهی تو رو شاد میکنه
شاید ما داریم به خودمون تلقین میکنیم که این نیازها اگه بهشون برسیم مارو واسه همیشه شاد میکنه !
می خوام به این فکر کنی که تو نباد دنبال شادی و لذت های لحظه ای باشی باید بدنبال چیزی دائما مارو شاد میکنه باشیم چیزی که واقعا تموم نشه و از خسته نشیم واینم میتونه یک رویایی بیش نباشه ..