فلسفه علم پزشکی و چگونگی تاثیر آن بر درک مفاهیم بنیادین هستی
فهرست مطالب
آنچه در این مقاله می خوانید…
در این مقاله به اهمیت فلسفه علم پزشکی و چگونگی تاثیر آن بر درک مفاهیم بنیادین هستی که موجب حل مشکلات زیستی بشر بررسی میشود می پردازیم.
به دست آوردن علم بدون توجه به جنبه فلسفی آن میتواند به تعصب منجر شود، چرا که همواره علم بخش ناچیزی از دانش بشری را تشکیل میدهد و اگر قرار باشد تنها به علم، به عنوان معتبرترین بخش دانش بشری اعتماد کنیم و به فلسفه و سایر بخشهای آن کم توجهی کنیم، در آن صورت عامدانه چشم خود را بر روی حقایق هستی بستهایم و لاجرم هیچگاه به راز هستی پی نخواهیم برد.
بنابراین، در برخورد با مسائل مهم زندگی، بصورت تک بعدی برخورد میکنیم و چون تنها بر بخش محدودی از دانش تکیه کردهایم، زمان زیادی را باید از دست دهیم تا علم بتواند پاسخ مناسب به مهمترین پرسشهای زندگی را بیابد و این دیرکرد به قیمت از دست رفتن زمان به عنوان مهمترین فرصت برای کشف راز زندگی تمام میشود.
فلسفه علم پزشکی جستجوی انسان برای دانش و آگاهی
یکی از مهیج ترین رویدادها در زندگی انسان، گسترش آن چیزی است که به دانش و آگاهی تعبیر میشود. به نظر میرسد انسانها گرایشی فطری برای فهم و درک خود و محیط پیرامون خود را دارند، گرایشی ذاتی که سرانجام آنها را به کشف راز خلقت راهنمایی میکند.
هریک از ما انسانها پس از آن که به حدی از رشد ذهنی میرسیم، خود را در برابر پرسشهای زیادی میبینیم و به دنبال پاسخهای مناسب برای آنها هستیم. مهمترین این پرسشها درباره بودن انسان، جهان و هستی است. این پرسشها گاه چنان آزار دهنده بوده است که برخی از اندیشمندان را به پوچی و بیهودگی رسانده است و برخی دیگر توانستهاند با سربلندی از آنها عبور کنند و به پاسخهای قانع کنندهایی برسند.
فلسفه و علم
فلسفه و علم دو بخش بسیار مهم از کل دانش بشر درباره خود و جهان را تشکیل میدهند و در این میان دانش پزشکی با تمرکز بر ماهیت وجودی انسان، ابزار کارآمدی برای کشف راز هستی و بشر فراهم کرده است. این که تعریف دقیق علم و فلسفه چیست و چه ارتباطی با هم دارند، موضوعی قابل تامل است، ولی آنچه می توان به روشنی به آن استناد کرد، این است که بسیاری از اندیشمندان، فلسفه را مادر علم در نظر می گیرند.
آن گونه که اینشتین نیز به آن اشاره کرده است، بالاتر از علم تجربه است و بالاتر از تجربه، تخیل . به دیگر سخن ، نخست ما در تخیل خود به نظریههایی میرسیم و سپس آنها را به تجربه در میآوریم و در پایان، تجارب خود را که به روش علمی تدوین کرده و نهایتاً به گنجینه علوم میافزاییم.
پزشکی رایج با رویکرد جزء نگر یا تقلیل گرایانه
پزشکی رایج با رویکرد جزء نگر یا تقلیل گرایانه، بخش ناچیزی از علوم تجربی است و علوم تجربی نیز بخش ناچیزی از کل علوم بشری به حساب میآید و آنچه به عنوان علوم مطرح است، بخش ناچیزی از دانش بشری میباشد. حال این پرسش مطرح است که آیا چنین بخش ناچیزی از دانش بشری، شایستگی آن را دارد که به عنوان تنها منبع موثق برای حل مشکلات زیستی بشر به کار رود؟
پاسخ به این پرسش را میتوان در مقالاتی که در دسته بندی مبانی فلسفی پزشکی قرار گرفتهاند یافت . تلاش شده است تا به دور از هرگونه جزمیتی که خارج از جایگاه یک رویکرد علمی است دانش پزشکی به درستی مورد بررسی قرار گیرد. نگارنده مقاله ، خود در نظام آموزشی طب کلاسیک غربی، پرورش یافته است و با این وجود به دلیل کنجکاوی در یافتن پاسخهای مسائل مربوط به حیات، در سایر شیوههای پزشکی که رویکرد متفاوتی با طب کلاسیک دارند نیز تجربههایی داشته است. مطالعه این مقاله با ذهنی باز و به دور از هر گونه تعصب حقایقی را فاش خواهد ساخت که تاثیر ژرفی بر ذهن کاوشگران عرصه حیات و سلامتی دارد.
سخن پایانی
مطالب مقالاتی که در دستهبندی مبانی فلسفی پزشکی سایت قرار گرفتهاند به سان شن ذرهایی در برابر ساحل بیکران دانش کنونی است، مطالب هر مقاله در این دستهبندی ، خود میتواند موضوعی برای پژوهش و مطالعه باشد تا هواداران دانش ناب پزشکی بتوانند در مسیر درستی قرار گیرند و بر دانش خود بیافزایند. از آنجا که فلسفه نیز ابزاری برای کشف ناشناختهها در نظر گرفته شدهاست، هر گونه جزمیتی درباره رویکردهای فلسفی مردود میباشد و پیشنهاد میشود دوستداران و هواداران گفتمانهای فلسفی به ویژه فلسفه پزشکی به منظور هم افزایی در تجارب و دانش خود، هرگونه انتقاد، پیشنهاد و تفاوت دیدگاهی را با نگارنده درمیان بگذارند.
با درک این حقیقت که دانش بشر هنوز راه زیادی را دارد تا به کمال خود برسد ، روشن است که در آینده ، همکارانی خواهند بود که بیان کاملتری را ارائه دهند و بسیار جای خشنودی است خوانندگان گرامی برای کامل نمودن دانش موجود ، نقدهای علمی و ادبی خود را با ثبت دیدگاه خود با نگارنده در میان بگذارند.