مقایسه نحوه شرح حال گرفتن در پزشکی کلاسیک و پزشکی هومیوپاتی
فهرست مطالب
- 1 آنچه در این مقاله می خوانید…
- 2 مبانی شرح حال گرفتن
- 3 شرح حال گرفتن در رویکرد پاره نگر (پزشکی کلاسیک)
- 4 شرح حال گرفتن در رویکرد یکپارچهنگر (پزشکی هومیوپاتی)
- 5 شرح حال گرفتن به شیوه هومیوپاتی
- 6 نقش شخصیت بیمار در بروز نشانه های ذهنی
- 7 شخصیت های بیماران
- 8 سخن پایانی
- 9 عضو خبرنامه شوید
- 10 برای اطلاع از جدیدترن مقالات و کتابهای منتشر شده بر روی سایت ایمیل خود را وارد کنید.
آنچه در این مقاله می خوانید…
در فرآیند تشخیص و درمان، یکی از مهمترین مراحل جمعآوری اطلاعات از بیمار است. این اطلاعات، که با عنوان “شرح حال” شناخته میشود، شامل جزئیات مربوط به شکایات، علائم و نشانههای بیمار است. در دنیای پزشکی، روشهای مختلفی برای جمعآوری و تحلیل این اطلاعات وجود دارد، که به دو دسته اصلی پزشکی پارهنگر (کلاسیک) و پزشکی یکپارچهنگر (هومیوپاتی) تقسیم میشوند. هر یک از این رویکردها، دیدگاهها و اولویتهای متفاوتی نسبت به یافتههای ذهنی و عینی بیمار دارند.
در مقاله مقایسه نحوه شرح حال گرفتن در پزشکی کلاسیک و پزشکی هومیوپاتی، به بررسی مبانی شرح حالگیری در هر دو رویکرد میپردازیم. همچنین، نقش شخصیت بیمار در ارائه نشانهها و تأثیر آن بر دقت تشخیص و موفقیت درمان بررسی میشود. با توجه به اهمیت تعامل مؤثر میان پزشک و بیمار، تحلیل دقیق این فرایند میتواند راهگشای ارائه خدمات بهتر و تشخیص دقیقتر باشد.
مبانی شرح حال گرفتن
برای اینکه هر پزشک بتواند بیماری را تشخیص دهد، ابتدا باید اطلاعات اولیهای که شامل شکایات بیمار هم میشود، جمعآوری کند. سپس این اطلاعات را مرتب و دستهبندی کرده تا به نشانهها دست یابد. بعد از این مرحله، با استفاده از روشهای علمی و تحلیل دادهها، پزشک به شناخت دقیقتری از بیماری میرسد. بنابراین، در هر رویکرد پزشکی، شنیدن و پرسیدن از شکایات بیمار یکی از مراحل اصلی برای تشخیص و درمان است. هرچند که روش جمعآوری و دستهبندی این اطلاعات بسته به نوع پزشکی ممکن است متفاوت باشد.
یافتههای پزشکی به دو نوع کلی تقسیم میشوند: یکی یافتههای ذهنی که بیمار تنها خودش آن را احساس میکند و دیگری یافتههای عینی که توسط پزشک یا اطرافیان بیمار نیز قابل مشاهده و تأیید هستند.
شرح حال گرفتن در رویکرد پاره نگر (پزشکی کلاسیک)
در رویکرد پارهنگر که نماینده آن پزشکی رایج است، در هنگام گرفتن شرح حال، یافتههای عینی از اهمیت بیشتری نسبت به یافتههای ذهنی برخوردارند. به بیان دیگر، چون این رویکرد بر اساس دیدگاه مادیگرایانه شکل گرفته است، یافتههای ذهنی کمتر مورد اعتماد و استناد قرار میگیرند. در عوض، یافتههای عینی که توسط همراه بیمار، خود پزشک و بهویژه ابزارهای تشخیصی به دست میآیند، ارزش بیشتری دارند.
سازماندهی اطلاعات پزشکی بیمار در این رویکرد بر اساس دیدگاه مکانیسمی به حیات است. یعنی تنها یافتههای عینی مهم شمرده میشوند. به همین دلیل در پزشکی رایج، معاینه فیزیکی، آزمایشهای پاراکلینیک و تصویربرداری نقش اساسی در فرایند شرح حالگیری دارند. پزشک با دستهبندی این یافتهها، آنها را با الگوهای بیماریهای از قبل شناختهشده مقایسه میکند.
با توجه به تمرکز پزشکی رایج بر یافتههای عینی، طبیعی است که ارتباط کلامی میان پزشک و بیمار سطحی باشد. همچنین، با پیشرفت ابزارهای تشخیصی، این ارتباط کلامی احتمالاً کمتر خواهد شد، چرا که در این مکالمات بیشتر به شکایات ذهنی پرداخته میشود.
شرح حال گرفتن در رویکرد یکپارچهنگر (پزشکی هومیوپاتی)
در رویکرد یکپارچهنگر، مانند پزشکی هومیوپاتی، تأکید بیشتری بر یافتههای ذهنی نسبت به عینی وجود دارد. طبق آموزههای کتاب «ارگنان پزشکی»، پزشک واقعی باید بداند که برای هر بیمار چه چیزی نیاز به درمان دارد. در این روش، نشانههای ذهنی و عینی هر دو مهم هستند، اما از آنجا که بیمار خود بهترین قاضی وضعیت سلامتی یا ناراحتیاش است، نشانههای ذهنی اهمیت بیشتری دارند.
در فرآیند شرح حالگیری در هومیوپاتی، یافتهها از چهار منبع مختلف به دست میآیند؛ سه منبع عینی و یک منبع ذهنی. تنها خود بیمار منبع نشانههای ذهنی است، در حالی که همراهان، پزشک و نتایج آزمایشگاهی بهعنوان منابع عینی در نظر گرفته میشوند. به همین دلیل، در هومیوپاتی معاینات جسمی اغلب کوتاه و مختصر است.
با توجه به اهمیت دادههای ذهنی در هومیوپاتی، این روش از یافتههای عینی پزشکی رایج غافل نمیشود. استفاده از این یافتهها، بهویژه در پیگیری بیماری و ارزیابی تغییرات عینی در روند درمان، میتواند نقش مؤثری داشته باشد. بنابراین، دوری از قطعیت و پذیرش یافتههای عینی بهویژه در پژوهشهای علمی، بخش مهمی از این رویکرد است.
شرح حال گرفتن به شیوه هومیوپاتی
در فرایند شرح حالگیری به شیوه هومیوپاتی، سه بخش مهم وجود دارد که در ادامه بهطور خلاصه به آنها اشاره میشود:
- یادداشت برداری: در مرحله یادداشتبرداری، پزشک تنها به ثبت گفتههای بیمار و در صورت امکان، سخنان همراهان او میپردازد، بدون اینکه در آن مداخله کند یا مطلبی را به بیمار القا نماید. فقط در مواقعی که بیمار از موضوع اصلی خارج میشود، پزشک با مداخلهای مختصر سعی میکند او را به مسیر درست بازگرداند. در این مرحله، بیشتر آنچه بیمار بیان میکند، یافتههای ذهنی خالص هستند و آنچه همراهان یا نتایج آزمایشگاهی اضافه میکنند، به عنوان یافتههای عینی در نظر گرفته میشود. اگر بیمار قبلاً تحت درمان روشهای دیگر قرار گرفته، تشخیصها، درمانهای قبلی و واکنش بیمار به آن درمانها نیز در این بخش ثبت میشود. در هر زمان که پزشک به یک یافته عینی برسد، باید آن را در هر مرحله از فرایند گرفتن شرح حال درج کند.
- تایید یافتهها: پس از آنکه بیمار و همراهان همه اطلاعات خود را ارائه دادند، پزشک با پرسشهای هدفمند به تأیید و تکمیل این یافتهها میپردازد. برای مثال، اگر بیمار از درد شکایت کرده باشد، پزشک باید درباره زمان شروع درد، عوامل مؤثر در بروز آن، تغییرات احتمالی در اثر شرایط محیطی، و هر اقدام درمانی یا تشخیصی که در مرحله قبل نادیده گرفته شده، پرسش کند. این مرحله به پزشک کمک میکند تا جزئیات بیشتری را به دست آورد و اطمینان حاصل کند که همه یافتهها بهدرستی ثبت و بررسی شدهاند.
- کامل کردن شرح حال:در این مرحله از فرایند شرح حالگیری، پزشک هومیوپات علاوه بر بررسی شکایت اصلی بیمار، تمام ابعاد وجودی او، شامل سطح روحی، روانی و جسمی را مورد ارزیابی قرار میدهد. بررسی سطح جسمی مشابه همان روش پزشکی رایج است که با نام “مروری بر دستگاهها” شناخته میشود، بهطوری که هیچ نشانهای از قلم نیفتد. این ارزیابی به پزشک کمک میکند تا حتی مشکلاتی که بیمار ممکن است فراموش کرده یا آنها را عادی تلقی کرده باشد، شناسایی شود؛ چرا که در رویکرد یکپارچهنگر، همه این علائم به عنوان عملکردهای سیستم دفاعی بدن تلقی میشوند و برای پزشک اهمیت دارند.
در نهایت، وظیفه پزشک است که تشخیص دهد کدامیک از این نشانهها بیماریزا است و به توجه بیشتری نیاز دارد. هنگام دستهبندی نشانهها، ابتدا باید مشخص شود که کدام نشانهها بیمارگونه هستند و کدامیک طبیعی و قابل انتظار. سپس، بر اساس ویژگیهای نشانهها، آنها دستهبندی میشوند. این دستهبندی شامل عواملی مانند ذهنی یا عینی بودن نشانهها، یکپارچه یا جزئی بودن، عادی یا خاص بودن، و ژرف یا سطحی بودن آنها است. پس از طی این مراحل، پزشک میتواند به شناخت دقیق و واقعی بیماری دست یابد.
نقش شخصیت بیمار در بروز نشانه های ذهنی
در پزشکی رایج، تأکید بیشتر بر یافتههای عینی، بهویژه اطلاعات بهدستآمده از ابزارهای تشخیصی و معاینههای جسمی است. این امر باعث میشود که نقش خود بیمار و شخصیت او کمتر به چشم بیاید، چرا که بیمار نمیتواند تنها با ارائه نشانههای ذهنی و غیرمعتبر، پزشک را به اشتباه بیندازد. اما در روشهایی مانند پزشکی هومیوپاتی که تمرکز بیشتری بر یافتههای ذهنی بیمار دارد، شخصیت بیمار نقش مهمی ایفا میکند. نوع شخصیت بیمار نهتنها بر اعتبار نشانههای ارائهشده تأثیر دارد، بلکه در ارزیابی موفقیت درمان نیز مؤثر است.
شخصیت های بیماران
منظور شخصیت های بیماران را می توان، در چهار دسته کلی قرار داد:
- آنچه بیمار ارائه میکند کمتر از آن چیزی است که باید ارائه شود: در اینجا افرادی که خجالتی، کمرو، بدبین، درونگرا، تودار و کماطلاع هستند، قرار میگیرند. پزشک هومیوپات با این گروه از بیماران با چالشهای جدی روبهرو میشود، زیرا نهتنها اطلاعات اولیهای که ارائه میدهند اندک است، بلکه این اطلاعات نیز ممکن است از اعتبار لازم برخوردار نباشند. این موضوع باعث میشود که روند شرح حالگیری، تشخیص بیماری و ارزیابی درمان به شدت دشوار گردد.
- آنچه بیمار ارائه میدهد بیش از آن چیزی است که باید ارائه شود: در این گروه، افرادی حساس، وسواسی، تحصیلکرده، کماطلاع، تمارضکننده و پرحرف قرار دارند. این بیماران ممکن است از مسائل کوچک، بزرگنمایی کنند و برای شکایات جزئی بیش از حد صحبت کنند. در این شرایط، پزشک باید تجربه کافی داشته باشد تا بتواند یافتههای مهم و اساسی را از اطلاعات بیاهمیت تشخیص دهد.
- آنچه بیمار ارائه میدهد تحریفشده آن چیزی است که باید ارائه شود: در این دسته، میتوان به افرادی چون تحصیلکردهها، بدبینها، تمارضکنندگان، کماطلاعها، افرادی که بر روی خود پالایش شخصیتی انجام دادهاند و بیماران با بیماریهای مزمن اشاره کرد. برای گرفتن شرح حال کارآمد و دقیق از این افراد، نیاز به تجربه و دانش بالایی است تا پزشک بتواند اطلاعات واقعی و صحیح را از میان اظهارات تحریفشده تشخیص دهد.
- آنچه بیمار ارائه میدهد بسیار نزدیک به آن چیزی است که انتظار میرود: این دسته از افراد درباره مشکلات پزشکی خود واقعبینانه صحبت میکنند و میتوان به سخنان آنها اعتماد کرد. خوشبختانه، بیشتر مراجعین در این گروه قرار دارند و این امکان را برای هومیوپات فراهم میکند تا به هدف اصلی خود در گرفتن شرح حال برسد.
انتظار میرود یک پزشک هومیوپات باتجربه بتواند در هر مرحله از شرح حالگیری، با درک صحیح از نوع شخصیت بیمار، میزان اعتبار سخنان او را ارزیابی کند. این کار به پزشک کمک میکند تا در فرایند شناخت بیماری، درکی درست از عملکردهای سیستم دفاعی بیمار داشته باشد.
سخن پایانی
در نهایت، شرح حالگیری به عنوان یکی از اصلیترین مراحل در فرآیند تشخیص و درمان، نقش بسیار مهمی در تعیین مسیر درمانی بیمار دارد. رویکردهای مختلف پزشکی، از جمله پزشکی پارهنگر و یکپارچهنگر، هرکدام با توجه به اولویتهای خود نسبت به نشانههای ذهنی و عینی بیمار، روشهای متفاوتی برای جمعآوری اطلاعات دارند.
در پزشکی رایج، تأکید بیشتر بر یافتههای عینی است، در حالی که در هومیوپاتی نشانههای ذهنی بیمار نیز بهطور جدی مورد توجه قرار میگیرند. همچنین، شخصیت بیمار نقش مهمی در ارائه اطلاعات دارد و پزشک باید با درک صحیح از این عامل، به تحلیل دقیقتری از وضعیت بیمار برسد. بنابراین، یک شرح حال کامل و دقیق، همراه با ارزیابی درست از نشانهها و در نظر گرفتن شخصیت بیمار، میتواند به تشخیص بهینه و درمان مؤثرتر منجر شود.