بررسی شیوههای درمانی و پزشکی آرمانی [ایده آل در پزشکی]
فهرست مطالب
آنچه در این مقاله می خوانیم …
پزشکی به عنوان یک علم ، همواره در تلاش برای بهبود سلامت انسانها و رفع بیماریها بوده است. با این حال، تنوع شیوههای درمانی و تفاوتهای بنیادین در فلسفههای پزشکی باعث شده است تا دیدگاههای مختلفی در مورد رسالت واقعی پزشکی و دستیابی به یک شیوه درمانی ایدهآل مطرح شود. در این مقاله، به بررسی شیوههای مختلف درمانی پرداخته و تلاش میکنیم تا مشخص کنیم کدامیک از این شیوهها به پزشکی آرمانی نزدیکتر است.
همچنین به بررسی دیدگاههای مختلف در مورد وظایف حرفهای پزشکان و معیارهای ایدهآل یک شیوه درمانی خواهیم پرداخت. بررسی این موضوعات به ما کمک میکند تا درک بهتری از تفاوتها و شباهتهای میان رویکردهای یکپارچهنگر و جزءنگر در پزشکی داشته باشیم و بتوانیم به شیوهای جامعتر به سلامت و درمان بپردازیم.
بررسی شیوه های درمانی و پزشکی آرمانی
جدای از طرح همه گفتمانهای فلسفی در مورد مسایل بنیادین، باید دید که کدامیک از شیوههای درمانی در انجام رسالت پزشکی کاملتر عمل میکند و یا به دیگر سخن فاصله کمتری تا پزشکی ایده آل دارد.
تاکنون دست کم به گونهای نظری، شیوههای جزءنگر پزشکی همچون طب کلاسیک غربی به چالش کشیده نشدهاند، برای نمونه طب رایج خود را به عنوان برترین شیوه درمان به سایر شیوهها تحمیل نموده و حاضر نیست اصول عملی و فلسفه وجودی خود را مورد ارزیابی قرار دهد. این امر از این ناشی میشود که کمتر کسی از دانشجویان مکتب پزشکی رایج درباره فلسفه وجودی آن و همچنین فاصله آن تا شیوه آرمانی پرسشگری میکند.
معیارهای پزشکی آرمانی
باید اذعان داشت که درباره پزشکی آرمانی، روشهای یکپارچه نگر حرف بیشتری برای گفتن دارند چرا که همواره از جایگاه والاتر و کاملتری به انسان و مشکلات پزشکی او مینگرند. بنابراین، آن چه در اینجا به عنوان معیارهای پزشکی آرمانی بیان میگردد، بیشتر برخاسته از ایدههای موجود در شیوههای پزشکی با رویکرد یکپارچه نگر است.
آنچه از یک شیوه درمان آرمانی انتظار داریم آن است که بتواند از کوتاهترین و مطمئنترین راه به شیوهای سریع، نرم و با کمترین درد و رنج و برای همیشه، همه نشانههای بیماری را برطرف سازد. این شیوهیِ درمان باید در دسترس بوده و هزینه بسیاری در بر نداشته باشد. همه این معیارها بسته به این که بیمار در چه شرایط بیمارگونهای است، اولویت متفاوتی دارند.
اولویت ها در شرایط اضطراری و مزمن
در مورد شرایط اضطراری که شامل بیماریهای حاد میشود سرعت و چالاکی درمان در گام نخست قرار دارد چرا که پاسداری از حیات بر هر ویژگی دیگری اولویت دارد و پس از آن نرم بودن و کم عارضه بودن و سرانجام، همیشگی و مطمئن بودن قرار میگیرند.
اما در مورد بیماریهای مزمن، مطمئن و همیشگی بودن درمان اولویت دارد و پس از آن نرم و کم عارضه بودن و در پایان سریع بودن و از کوتاهترین راه ممکن، اهمیت پیدا میکند.
هریک از این معیارها توضیحات مفصلی دارد و میتوان هریک از شیوههای درمانی را با آن ها مورد بررسی قرار داد. جدای از این که شیوههای درمانی تا چه اندازه معیارهای پزشکی آرمانی را دارند، گرایش عمومی برای درک این تفاوتها اهمیت بیشتری دارد. در این راستا آنچه در این چند دهه اخیر شاهد آن بودهایم، سرعت خیره کننده و سرسام آور زندگی صنعتی کنونی است که به شیوهایی باورنکردنی دیدگاه افراد را از معیارهای پزشکی آرمانی تغییر داده است.
مقایسه روش های درمانی و گرایش عمومی
هم اکنون بیشتر انسانها ترجیح میدهند هرچه زودتر از درد و رنج رها شوند و این که کدامیک از روشهای موجود میتواند درمان همیشگی و مطمئن ایجاد کند، اهمیت خود را از دست داده است. شاید به همین دلیل است که درمانهای تسکینی و یا استفاده از محرکها و مخدرها در دوره کنونی گسترش بیسابقه یافته است. به نظر میرسد شمار اندکی از انسانها به ارزش گوهر گرانبهای زندگی و سلامتی میاندیشند و به جای آن که بیش از هر چیز دیگر به سلامتی حقیقی و کیفیت حیاتی در طولانی مدت اهمیت دهند، به تغییرات سریع و سهل الوصول حتی گذرا بسنده کردهاند.
به هرحال، با مقایسه روشهای گوناگون درمان، مکتبهایی که از فلسفه حیاتگرایی پیروی میکنند، بیش از سایر شیوه ها به معیارهای پزشکی آرمانی نزدیکترند و برعکس روشهایی با رویکرد جزء نگر و دیدگاه مکانیسمی، فاصله بسیاری تا آن دارند، ولی به دلیل برداشت کنونی عموم از سلامتی و بیماری، روش های پزشکی با دیدگاه مکانیسمی و جزء نگر، به دلیل درمانهای برق آسا، طرفداران بیشتری دارند. این روند تا زمانی که افراد عادی آگاهی و شناخت خود را نسبت به موضوعات بنیادین پزشکی تغییر نداده اند، همچنان ادامه خواهد داشت.
وظایف عمومی و حرفهای پزشکان
جدای از وظایفی که پزشکان به عنوان یک انسان در برابر سایرین دارند، به عنوان درمانگر و از نظر حرفه ای، وظیفه مشخصی برعهده آنها است. دریک نگاه، وظیفه پزشک روشن به نظر میرسد، ولی دو دیدگاه بنیادینی که پیشتر به آن ها اشاره شده است (وایتالیسم و مکانیسم) در تعیین این وظیفه، نقطه نظر گوناگونی دارند.
درمکتب های پزشکی با دیدگاه یکپارچه نگر، وظیفه پزشک سالم گرداندن بیماران و حفاظت از سلامتی درنظر گرفته میشود، در حالیکه در مکاتبی با دیدگاه جزء نگر وظیفه پزشک بر از بین بردن بیماری و ناهنجاری متمرکز است. هرچند درباره ی سلامتی و بیماری و خاستگاه آن ها باید در جای دیگر گفتمان شود، اما خالی از لطف نیست تا در این باره به دیدگاه دکتر هانمن بنیانگذار پزشکی هومیوپاتی بپردازیم.
دیدگاه دکتر هانمن در پزشکی هومیوپاتی
وظایف پزشک از نظر هانمن
در کوتاه سخن نخست کتاب ارگنان پزشکی، استاد هانمن وظیفهی یک پزشک را تندرست گرداندن بیماران آن گونه که سلامتی شناخته میشود بیان میدارد و در کوتاه سخن سوم – به عنوان ویژگیهای یک پزشک راستین که به وظیفه خود آگاه است – به موارد زیر اشاره میکند:
- دانش بیماری: این که بداند در هر بیمار چه چیزی نیاز به درمان دارد.
- دانش نیروی دارویی: این که بداند در هر دارو چه چیز سبب بهبودی میشود.
- دانش گزینش دارو: این که بداند کدام دارو را برای کدام مورد ویژه برگزیند.
- دانش گزینش دوز: این که بداند در هر مورد، چه میزان از دارو را باید تجویز کند و چگونه آن را در زمان مناسب تکرار کند.
- شناخت موانع درمان: این که در هر مورد ویژه چه عواملی مانع بهبودی میشوند و راه برطرف کردن آنها را بداند.
ویژگیهای حرفهای پزشک راستین
وهمچنین، در کوتاه سخن چهارم همان کتاب به موارد زیر به عنوان ویژگیهای حرفهایِ پزشک راستین به عنوان حافظ سلامتی نیز اشاره کرده است:
شناخت عوامل آشفته ساز سلامتی: منظور عواملی هستند که سلامتی فرد را تحت تاثیر قرار میدهند و آن را آشفته میسازند.
شناخت عوامل بروز دهنده بیماری: منظور شناخت عواملی هستند که به عنوان عوامل محرک سبب بروز بیماری میشوند.
شناخت عوامل تداوم بخش بیماری: منظور شناخت آن عواملی هستند که سبب تداوم بیماری شده و به عبارت دیگر مانع از بهبودی بیمار میشوند.
شناخت راه برطرف سازی آن ها: این که چگونه میتوان عوامل مذکور را برطرف ساخت.
سخن پایانی
با بررسی مبانی فلسفی سایر مکتبهای پزشکی، کمتر میتوان مکتبی را یافت که چنین تعریف فراگیری از وظیفه پزشک ارائه داده باشد. با توجه به اینکه پزشک خود نیز انسان است و مشمول همه اصول اخلاقی و انسانی نیز میشود و با توجه به این حقیقت که انسان موجود پیچیدهای است و هیچ یک از روشهای درمانی برای درمان بیماریهای او کامل نیستند، بنابراین، یک پزشک میتواند به هر شیوه از درمان که برای سالم گرداندن و نگهداری سلامتی بیمارِ خود درست میداند، عمل کند ولی شایسته نیست تنها به یک شیوهیِ درمان بسنده کند و سایر راههای درمان را نشناسد.